خونه مامان جون.....
سركار بودم برام پيامكي اومد با اين متن: همه وسايلاشو جمع كرده و اصرار ميكنه بريم خونه مامان جي .... چه كار كنم؟ پرستار مهربونت اين پيامكو فرستاده بود. زمان اتمام ساعت كاري بود براي همين سريع كيف و وسايلمو جمع كردم و راه افتادم. وقتي رسديم خونه از ديدن وسايلهاي كنار در تعجب كردم ! گلي خانوم(عروسك مورد علاقه ات).... كالسكه گلي خانوم.... دو دست لباس راحتي..... خوراكيهاي مورد علاقه ات..... شربت ديفن هيدرامين.... گل سر ست لباسها.... كليد خونه.... همه چيز كامل بود ! همونطوري كه خودم جمع ميكنم و كنار در ميذارم تا چيزي يادم نره!!!!!!!!! پرستارت گفت از وقتي مادرتون تلفن كرده و با الين صحبت كرده ميگه دلم براي مامان جي تنگ ش...
نویسنده :
مامان و بابای الین
19:29