خوشا شیراز و....
خوشا شیراز وضع بی مثالش ...............................خداوندا نگهدار از زوالش
تو روزای آخر فروردین تصمیم گرفتیم بریم شیراز. من تا حالا این شهر رو ندیده بودم .
تو هوای خنک نیمه شب راه افتادیم و مسیر سمیرم انتخاب بابایی بود .... دیدن مناظر بسیار زیبا و هوای خنک خستگی راه رو از بین میبرد.
شب رسیدیم شیراز که به اصرار خاله مریم رفتیم خونه مامان جون باران..... من همونجا با دیدن مامان جون باران به این شنیده که مردم شیراز بسیار مهربون و مهمون نواز هستن ایمان آوردم . اونجا کلی با باران بازی و البته گاهی دعوای اقتضای سنتون کردید .... تا اینکه روز دوم برای اینکه بیشتر به میزبان عزیزمون زحمت ندیم رفتیم هتل و ....
تو روز پنجم سفر من و تو دوستای عزیزمونو که من آرزوی دیدار از نزدیکشونو داشتم دیدیم
حلمای شیطون بلا و مامانش و نیکای باهوش و مهربون و مامانش .... یه رگبار کاملا به موقع باعث شد تا باباها بیان دنبالمون و باباها هم با هم آشنا بشن و اون روز تبدیل بشه به یه روز فراموش نا شدنی....حیف که عکسی از اون روز ندارم.
از شهر شیراز و خیابونهای با عطر بهار نارنج و مردم مهربونش هر چی بگم کم گفتم... آرامشی که من تو این شهر داشتم هیچ جای دیگه ای تجربه نکردم.
حال و هوای این شهر آدمو عاشقتر میکرد و طبعو لطیف.... طوریکه به نظرم چند تا شاعر برجسته برای این شهر بسیار بسیار کمه!
تا اونجایی که میتونستیم با یه برنامه فشرده اکثر جاهای دیدنیو دیدیم ولذت بردیم. گاهی هم به گذشته های وطنمون غبطه خوردیم.
موقع برگشتن اصلا دلمون نمیومد که این دیار رو ترک کنیم ..... ولی خب باید برمیگشتیم....
برناممون موقع برگشت دیدن شهر آباده و یک روز اقامت در اصفهان بود.
تو این سفر خیلی شاد بودی و خدا رو شکر برخلاف تصورم گرده های گل باعث تحریک آلرژیت نشد.
پارک کوهستانی صفه اصفهان .....الین و دوست اصفهانیش فاطمه سادات
عفیف آباد
الین و باران در قلعه کریم خانی....
باغ ارم
ا
الین درحال آب دادن به گلهای باغ زیبای ارم....والبته نقشه کشیدن برای چیدنشون!
تخت جمشید
گندمزار آبادی نزدیک تخت جمشید.
بازار وکیل....مامانی اینو کجا باید ببندم؟؟؟
مسجد وکیل...... ا لین خانم در حال بررسی عمق محراب!
مامانی بابایی ستونو محکم نگه داشتم نیافته.... خب بیاین بگیرینش من خسته شدم!
حمام وکیل....
باغ دلگشا...... چقدر وسوسه انگیز! از این گلها بکنم یا نکنم؟
مسجد نصیرالملک
نارنجستان قوام.... این روسری از روزی از بازار وکیل خریداری شد به منزله موهای بلند الین خانم استفاده میشد و صد البته کمک بزرگی به شهرداریه شهر شیراز بود!
بابا بیا بنشینیم بر لب حوض و گذر عمر ببینیم....
شدیدا حاجتهاشو از شاهچراق میخواست.... خدایا این مامانم غذا به زور بهم نده... سرمو شامپو نزنه و....
من گشنمه!!!
اصفهان... سی و سه پل.....تمام مدت بازدید از این مکان زیبا و تاریخی من و بابایی در حال دویدن ومسدود کردن دهانه ها بودیم.... خودتون میدونید چرا!
میدان امام
چهلستون زیبا
تعداد عکسها خیلی زیاد بود و انتخاب سخت.... سعی کردم که با کیفیت ترینها انتخاب بشن چون اجازه نمیدادی که عکس خوبی ازت بگیریم و همش درحال دویدن بودی.
حافظیه و آرامگاه سعدی و نارنجستان و دروازه قرآن و شاه چراغ و خانه زینت الملوک و... جاهایی بود که عکسهای خوبی نتونستیم ازت بگیریم.
راستی اگه شهرداری شیراز خبر دار بشه که چقدر گل به بهانه های مختلف از باغهاش چیدی قرار پیگدتو صادر میکنه!