الينالين، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

دخترم الین

سي و سه ماهگي......

1391/12/12 19:37
180 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

 

 

ناز گلكم يك ماه ديگه بزرگتر شدي.... خانومتر شدي و شيرينتر.

اين ماه بزرگ شدنتو بيشتر حس كردم خصوصا اون روزي كه به خاطر نيومدن پرستارت شب رو خونه مامان جون مونديم و صبح بغلت كردم تا بذارمت تو رختخواب كنار مامان جون.... مثل روزاي ۶ تا ۹ ماهگيت...... وقتي بغلم بودي و از پله ها پايين ميرفتم ديدم چقدر قد و وزنت بيشتر وسرت پر موتر شده...... تا حالا بزرگ شدنت انقدر برام محسوس نبود. در ضمن احساس مسئوليت و كمك كردن تو كاراي خونه حتي اگر به خرابكاري منجر بشه و استقلالت تو كارهاي مربوط به خودت بيشتر حس رشد و بزرگ شدنتو بهم منتقل ميكنه.

البته تو اين ماه كم نبوده روزايي كه منو بابايي رو حسابي كلافه كردي خصوصا كه اين ماه خونه تكوني هم داشتيم و خستگيمون بيشتر شده .... ولي وقتي با بابايي در مورد كارات صحبت كرديم به اين نتيجه رسيديم كه تو تقصيري نداري و ما بايد حوصلمونو بيشتر كنيم.

تو اين ماه دو بار با دوستات كه خيلي هم دوستشون داري بيرون رفتيم... اول نمايشگاه مادر و كودك تو بازار مبل و دومي هم براي تماشاي تئاتر عيد ايروني. كم كم داريد به هم عادت ميكنيد و سراغ همديگه رو از مامانا ميگيريد.

هر چقدر ميخوام حرفاي شيرين و جملات با مزه تو حتما ثبت كنم نميشه! آخه ماماني شيرين زبوني هات خيلي زياده گلم ولي يه حرف با نمكت وقتي بود كه ازم خواستي برات پرتقال پوست بكنم.... منم رفتمو يه پرتقال كه از قضا پرتقال خوني بود برات آوردمو حين پوست كندن برات ميگفتم كه چه پرتقال خوشمزه و قرمزي !به اين نوع پرتقال ميگن پرتقال خوني! با جديت و دلسوزي براي پرتقال بهم گفتي :

مامان اين پرتقاله طفلك زمين خورده خون اومده!!! چسب بيارم پانسمانش كنيم دردش نياد حالش خوب شه!!!!!!!

هنوز هم استرس مهد رو دارم و هر چقدر كه زمانش نزديكتر ميشه استرس من هم بيشتر ميشه .... در ضمن اين روزها علاقه زيادي به پرستارت پيدا كردي كه اين علاقه هم يكي از دغدغه هاي ذهن منه.

دوستت دارم فرشته كوچولوي خونه.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم الین می باشد