الينالين، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

دخترم الین

بیست ماهگی.....

1390/11/15 19:06
142 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

دختر بیستم بیست ماهگیت مبارک...........

هر ماه این جمله اولین چیزیه که به ذهنم میرسه: هر روز که میگذره شیرین تر و خواستنی تر میشی...تقریبا هر کلمه ای که میگیم تکرار میکنی و دقیقا میدونی که هر کلمه ای رو با چه لحنی و کجا به کار ببری.

دقیقا روزی که بیست ماهه شدی وقتی بردمت حمام میخواستم بینیتو تمیز کنم یه دفعه دستمو گرفتی و خودت یه فین محکم کردی!!! کلی ذوق کردم    مامانا میدونن که چرا برای این کار ذوق کردم آخه تمیز کردن بینی یه نی نی کار خیلی سخت برای مامانا و اذیت کننده برای نی نیه.......

به راحتی و با اداهای خاصت میتونی خودتو تو دل هر کسی که بخوای جا کنی !نمیدونم این خصیصه رو از کی به ارث بردی دختر شیرین ادای من.

حالا میخوام از شیطونیها و ... برات بگم.آخه این روی سکه هم بعدها خوندنش جالبه!

هنوز شبها ۴ یا ۵ بار بیدار میشی که ۲ بار آب میخوری و دفعات دیگه می می میخوای. اگه غذایی رو نخوای یا سیر شده باشی قورت نمیدی و مثل آدامس میجوی تا اینکه فرصت مناسبی پیدا کنی که کسی نبینتت و بریزیشون زمین و رو فرش و موکت و ... اگه فرشمون شسته بشه فکر میکنم میشه چند بسته عصاره فشرده گوشت و مرغ ازش گرفت!!

لوازم آرایش من جزو اسباب بازیهای بسیار سرگرم کننده است . وقتی رژ لبها با زبون خوش بیرون نیان انگشت میکنی تو چشمشون و حسابی از خجالتشون در میای بعد از اینکه خیالت راحت شد که دیگه نا فرمانی نمیکننن! بهترین جا برای پاک کردن آثار جرم از روی دستهات رو کش تخت و لحاف و لباسای مامان و .... است.

دیگه هیچ کشویی از دستت در امان نیست و دیگه انقدر تو ریختی بیرون و ما جمع کردیم  محتویات داخل کشو به هوا خوری روزانه عادت کردن و فکر کنم اگه تو این کارو نکنی خودشون میپرن بیرون!!!!!.....

گالینا بلانکا( عصاره فشرده) به راحتی باز میشه و پودر میشه که جزو مزایای این محصول محسوب میشه ولی برای من بزرگترین عیبه چون یه دخملی دارم که به آشپزی روی میز پذیرایی بسیار علاقه داره و این عصاره ها کمکش میکنه که غذاهای خوشمزه تری روی فرش و موکت برامون درست کنه.

شبها قبل از ساعت ۱۲ به هیچ عنوان راضی به خوابیدن نمیشی اگه بعد از اون هم خوابت نیاد بلند میشی و تو تاریکی محض تو اتاقها راه میری و عروسکها و توپ و ... پیدا میکنی و میاری تا بازی کنیم . یه شب وقتی مجبور شدم چشمامو ببندم تا فکر کنی خوابیدم از خستگی فراوون خوابم برد .... یه چیزی محکم خورد تو صورتم یه لحظه فکر کردم زلزله اومده و زیر آوار موندم .... تا چشمامو باز کردم دو تاچشم براق و چند تا دندون سفید و یه جفت لب خندون که تا بنا گوش به خاطر ترسوندن مامانی باز بود دیدم و یه توپ که رو زمین افتاده بود و من تو حالت خواب فکر کرده بودم آجرهای سقفه که آوار شده رو سرم! تازگیها هم که حسابی از نقطه ضعفم در مقابل بوسه هات و ناز کردنهات استفاده میکنی تا مجبورت نکنم که بخوابی و من واقعا از این نوع باج دادنت لذت میبرم. خب حالا با این وضعیت خودت ساعت خواب و بیداری مامان بیچاره رو  با احتساب آب و میمی خوردن و مراسمهای قبل و بعدشون پیدا کن! خودم که فکر میکنم از نسل رباتها بودم و خبر نداشتم آخه اونها هم نمیدونن خواب یعنی چی؟؟؟؟

غذا خوردنت هم که با مراسمی خاص همراهه که باید فیلمبرداری بشه!

لباس پوشوندن و پوشک کردنت شده برام یه پروژه بسیار بزرگ ! چون راهشو پیدا کردی که چه جوری اجازه ندی که من این کارو تو زمان کم و با موفقیت انجام بدم . تا میخوابونمت شروع میکنی به غلت زدن و خندیدن و در آخر لخت فرار کردن!!!

شیطنتها ت زیاده و فکر نمیکنم بشه یه جا همشو گفت....... با تمام این ها سنجدم با تمام وجودم دوستت دارم و حاضرم هر کاری بکنم تا تو آرامش داشته باشی و از زندگی و این دنیای بزرگ لذت ببری. دلم میخواد این روزها دیرتر بگذرن و من بتونم از تمام لحظاتش استفاده کنم. هنوزم مثل زمان نوزادیت بوی تنت برام بوی بهشته و نهایت آرامش و لذت دنیا....

این ژست جدیدته برای عکس گرفتن! 

اینم یه عکس با ژست جدید و عروسکت که بابا شب یلدا بهت کادو داده بود و الان شده یار گرمابه و گلستان و تو بهش میگی ایشیمبی!!! 

 وقتی لباس جدید میپوشی و یا موهاتو مرتب میکنم و گیره یا گل میزنم میریجلوی این آینه و با اداهای خاصی خودت و لباستو وارسی میکنی و اگه راضی باشی اینجوری نانای میکنی و خودتو نگاه میکنی.ای دختر قرتی!!!

به ایشیمبی میگی ااااااااااااایییییی نانای کن مگه نمیبینی مامان میخواد عکس بگیره! 

 قربونت برم دختر گلم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم الین می باشد