بیست ماهگی.....
دختر بیستم بیست ماهگیت مبارک...........
هر ماه این جمله اولین چیزیه که به ذهنم میرسه: هر روز که میگذره شیرین تر و خواستنی تر میشی...تقریبا هر کلمه ای که میگیم تکرار میکنی و دقیقا میدونی که هر کلمه ای رو با چه لحنی و کجا به کار ببری.
دقیقا روزی که بیست ماهه شدی وقتی بردمت حمام میخواستم بینیتو تمیز کنم یه دفعه دستمو گرفتی و خودت یه فین محکم کردی!!! کلی ذوق کردم مامانا میدونن که چرا برای این کار ذوق کردم آخه تمیز کردن بینی یه نی نی کار خیلی سخت برای مامانا و اذیت کننده برای نی نیه.......
به راحتی و با اداهای خاصت میتونی خودتو تو دل هر کسی که بخوای جا کنی !نمیدونم این خصیصه رو از کی به ارث بردی دختر شیرین ادای من.
حالا میخوام از شیطونیها و ... برات بگم.آخه این روی سکه هم بعدها خوندنش جالبه!
هنوز شبها ۴ یا ۵ بار بیدار میشی که ۲ بار آب میخوری و دفعات دیگه می می میخوای. اگه غذایی رو نخوای یا سیر شده باشی قورت نمیدی و مثل آدامس میجوی تا اینکه فرصت مناسبی پیدا کنی که کسی نبینتت و بریزیشون زمین و رو فرش و موکت و ... اگه فرشمون شسته بشه فکر میکنم میشه چند بسته عصاره فشرده گوشت و مرغ ازش گرفت!!
لوازم آرایش من جزو اسباب بازیهای بسیار سرگرم کننده است . وقتی رژ لبها با زبون خوش بیرون نیان انگشت میکنی تو چشمشون و حسابی از خجالتشون در میای بعد از اینکه خیالت راحت شد که دیگه نا فرمانی نمیکننن! بهترین جا برای پاک کردن آثار جرم از روی دستهات رو کش تخت و لحاف و لباسای مامان و .... است.
دیگه هیچ کشویی از دستت در امان نیست و دیگه انقدر تو ریختی بیرون و ما جمع کردیم محتویات داخل کشو به هوا خوری روزانه عادت کردن و فکر کنم اگه تو این کارو نکنی خودشون میپرن بیرون!!!!!.....
گالینا بلانکا( عصاره فشرده) به راحتی باز میشه و پودر میشه که جزو مزایای این محصول محسوب میشه ولی برای من بزرگترین عیبه چون یه دخملی دارم که به آشپزی روی میز پذیرایی بسیار علاقه داره و این عصاره ها کمکش میکنه که غذاهای خوشمزه تری روی فرش و موکت برامون درست کنه.
شبها قبل از ساعت ۱۲ به هیچ عنوان راضی به خوابیدن نمیشی اگه بعد از اون هم خوابت نیاد بلند میشی و تو تاریکی محض تو اتاقها راه میری و عروسکها و توپ و ... پیدا میکنی و میاری تا بازی کنیم . یه شب وقتی مجبور شدم چشمامو ببندم تا فکر کنی خوابیدم از خستگی فراوون خوابم برد .... یه چیزی محکم خورد تو صورتم یه لحظه فکر کردم زلزله اومده و زیر آوار موندم .... تا چشمامو باز کردم دو تاچشم براق و چند تا دندون سفید و یه جفت لب خندون که تا بنا گوش به خاطر ترسوندن مامانی باز بود دیدم و یه توپ که رو زمین افتاده بود و من تو حالت خواب فکر کرده بودم آجرهای سقفه که آوار شده رو سرم! تازگیها هم که حسابی از نقطه ضعفم در مقابل بوسه هات و ناز کردنهات استفاده میکنی تا مجبورت نکنم که بخوابی و من واقعا از این نوع باج دادنت لذت میبرم. خب حالا با این وضعیت خودت ساعت خواب و بیداری مامان بیچاره رو با احتساب آب و میمی خوردن و مراسمهای قبل و بعدشون پیدا کن! خودم که فکر میکنم از نسل رباتها بودم و خبر نداشتم آخه اونها هم نمیدونن خواب یعنی چی؟؟؟؟
غذا خوردنت هم که با مراسمی خاص همراهه که باید فیلمبرداری بشه!
لباس پوشوندن و پوشک کردنت شده برام یه پروژه بسیار بزرگ ! چون راهشو پیدا کردی که چه جوری اجازه ندی که من این کارو تو زمان کم و با موفقیت انجام بدم . تا میخوابونمت شروع میکنی به غلت زدن و خندیدن و در آخر لخت فرار کردن!!!
شیطنتها ت زیاده و فکر نمیکنم بشه یه جا همشو گفت....... با تمام این ها سنجدم با تمام وجودم دوستت دارم و حاضرم هر کاری بکنم تا تو آرامش داشته باشی و از زندگی و این دنیای بزرگ لذت ببری. دلم میخواد این روزها دیرتر بگذرن و من بتونم از تمام لحظاتش استفاده کنم. هنوزم مثل زمان نوزادیت بوی تنت برام بوی بهشته و نهایت آرامش و لذت دنیا....
این ژست جدیدته برای عکس گرفتن!
اینم یه عکس با ژست جدید و عروسکت که بابا شب یلدا بهت کادو داده بود و الان شده یار گرمابه و گلستان و تو بهش میگی ایشیمبی!!!
وقتی لباس جدید میپوشی و یا موهاتو مرتب میکنم و گیره یا گل میزنم میریجلوی این آینه و با اداهای خاصی خودت و لباستو وارسی میکنی و اگه راضی باشی اینجوری نانای میکنی و خودتو نگاه میکنی.ای دختر قرتی!!!
به ایشیمبی میگی ااااااااااااایییییی نانای کن مگه نمیبینی مامان میخواد عکس بگیره!
قربونت برم دختر گلم.