الينالين، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

دخترم الین

میخوام برات بگم...

مامانی امروز میخواستم از شب نخوابیدنها و شیر خواستنها و گریه های شبونه ات و خستگی های خودم برات بگم. برات بگم که وقتی شبها تا ساعت ۱ بیداری و تازه با کلی مراسم میخوابی، دوست داری  مامان کاملا در دسترس واختیارت باشه که هر وقت دوست داشتی نه برای رفع گرسنگی بلکه برای اطمینان خاطر از اینکه پیشت هستم شروع به مکیدن و خوردن شیر بکنی ، قیافه من، صبح که باید برای سرکار رفتن آماده بشم دیدنیه! البته عزیز دلم تو این سن حق توست که دوست داشته باشی که شب و روز در کنارت باشم تا احساس امنیت داشته باشی و حالا که چند ساعت از روز رو کنارت نیستم شب تلافی کنی . این  خستگی روزانه باعث میشه یه وقتایی شبهاخسته تر از قبل بشم و... میخ...
23 فروردين 1390

سالی که گذشت

عزیز دلم سالی که گذشت از بهترین سالهای عمر من و بابایی بود ۰۰۰ لحظاتی ناب و گاهی اوقات سخت ولی شیرین... صبح روز چهارشنبه ۱۲ خرداد ساعت ۱۱ صبح برای اولین بار طعم خوش مامان و بابا بودن رو چشیدیم وقتی پرستار صورت تو رو که مثل یه فرشته آسمونی بودی به صورتم چسبوند و گرمای بدنت رو حس کردم دیگه نمیدونستم که تو آسمونم یا رو زمین،  جنس اون لحظه و حس،آسمونی بود... از اون لحظه بود که وجودت باعث شدلحظه به لحظه زندگی ما قشنگتر از قبل بشه ... تو ۳۸ روزگیت ،شب عید مبعث به یمن حضورت جشن گرفتیم ۱۰۰ روزگیت مقارن با عیدفطر که عقد دختر عمو لیلا هم بود اولین مسافرت سه نفری رو ۲۴ شهریور رفتیم تبریز و خامنه نامزدی پسر عمو محسن&...
20 فروردين 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم الین می باشد