الينالين، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

دخترم الین

نوزده ماهگی.........

1390/10/12 19:03
124 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

عزیز دل مامان نوزده ماهگیت مبارک..........

هر روز داری رشد میکنی وهر روز متفاوت تر از روز قبل میشی وهر روز خواستنی تر از روز قبل.... هر شب وقتی بعد از کلی کلنجار رفتن و مراسم میخوابی پیش خودم میگم خدایا شکرت که امروز هم باسلامتی گذشت و نفسم الان آروم کنارم خوابیده .  یه وقتایی هم که دیگه خوابت عمیق شده و مثل فرشته ها شدی صورتمو جلوی لبهای قشنگت نگه میدارم تا نفست به صورتم بخوره و روحمو تازه کنه اونوقته که دیگه نمیتونم نبوسمت و نوازشت نکنم  .....تمام انرژی و توان از دست رفته طی روز تو یه لحظه به وجودم برمیگرده.......فکر نمیکنم با وجود تمام سختی ها لذتی بالاتر از مادر بودن وجود داشته باشه .

راستشو بخوای این روزا دلم میخواد که روزها دیرتر بگذرن و تو اینقدر زود بزرگ نشی دلم برای روزهای نوزادی و چهار دست و پا رفتن و بی دندونی و..... تنگ شده .وقتی شیر میخوری زیر چشمی حواست به من هست تا ببینی که من هم تمام حواسم به تو هست یا نه؟ ....وقتی میبینی حواسم جای دیگه است با دست صورتمو میچرخونی طرف خودت ..... برای به دست آوردن دلت شروع میکنم به بازی  رومو میگیرم یه طرف دیگه و یه دفعه دوباره نگات میکنم و تو غش غش میخندی و کاملا مواظبی تا می می از تو دهنت درنیاد..... شبها موقع خواب دستمو میگری و خودت میکشی روی سر خودت یعنی نوازشم کن.... اگه سرعت دستم تو نوازش موهات زیاد باشه یا اون طوری که میخوای نباشه دوباره دستمو میگیری و بهم میفهمونی که دوست داری چطور نوازشت کنم.

تقریبا دیگه روزها پوشکت نمیکنیم وداری یاد میگیری که رو پانتی بشینی البته چند باری گلهای منبط میز پذیرایی (جای بازی و شیطنت و غذا خوردن و ....) رو آب دادی که برای روزهای اول آزادی از پوشک طبیعیه. عصرها و موقع بیرون رفتن که میخوام پوشکت کنم از دستم میگیری و فرار میکنی تا منم دنبالت بدوم و بگیرمت ... این هم یکی از بازیهاته! خودت پوشکتو باز میکنی میذاری رو زمین و دراز میکشی روش بعدش هم من باید بشینم و باپاهام دست و پاتو نگه دارم تا نچرخی و بتونم درست چسبها رو ببندم.

خودت قاشق میگیری دستت و غذا میخوری .هنوز هم نمیتونی کاملا این کارو درست انجام بدی ولی اصرار داری که خودت غذا بخوری. جدیدا هم با غذات سالاد کاهو میخوری!

یاد گرفتی که تا عدد پنج بشمری البته هنوز معنی اعداد رو نمیدونی و فقط میشمری. لگوها رو تا ۱۸ تا رو هم میذاری و میتونی به شکلهای مختلف و مشخص رو هم بچینی.

من :یه توپ دارم           تو: قی قیه (قل قلیه)

من:سرخ و سفید و      تو:آبی

من: من این توپو           تو : نه آشتم (نداشتم)

من: مشقامو خوب         تو:نوشتم

من:بابام بهم                تو: عیدی (داد رو نمیگی )

من:یه توپ                   تو :قی قیی داد

خوب میتونی برقصی و عاشق رقصیدنی . نکته جالب اینه که همیشه آهنگها و ریتمهای آذری رو انتخاب میکنی.

موقع ظرف شستن دوست داری کنارم رو کابینت بشینی . گاهی هم کمکم میکنی و لیوانهای شسته شده رو ازم میگیری و میذاری تو آبچکان.

وقتی میشینی برای بازی میخوای که منم بشینم پیشت . بادستت رو زمین میزنی و میگی بشین اینجا بشین.

مثل طوطی کلمات زیادی رو تکرار میکنی که چند تا از بامزه ترینهاش ایناست:

سیب زمینی سرخ کرده:  سین به

پسر عمو میثم :مثم

زینب: زین به

خاله: حاله قبلا میگفتی حایی

مامان منیر : مامان موییر

قارچ: قاچ

هندوانه: هندو

از خدا میخوام که همیشه همینطور آسوده و خوش باشی گلم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم الین می باشد